سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در بازگشت به کربلا

شاعر : حسن لطفی
نوع شعر : مرثیه
وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
قالب شعر : ترکیب بند

رسیدم از سفری که مرا زِ پـا انداخت            مرا به حـلـقۀ لبخـند و ناسـزا انـداخت

رسیـدم از سفـری که یـتـیم را کـشتـند            از آن سفر که به زلفش چه شانه‌ها انداخت


از آن سفر که یهودی به حالِ ما خندید            به طعنه تکۀ نانی به پیـشِ ما انداخت

از آن سفر که پس از کوچه دخترانت را            میانِ مجـلس چـشمـانِ بی‌حـیا انداخت

از آن سفر که به سنگی شکست دندانت            لبانِ سرخِ تو را آخر از صدا انداخت

چـقدر پیش نگـاهم اصابتِ یک سنگ            به رویِ خاک سرت را زِ نیزه‌ها انداخت

تمام اهـل و عـیالت به کُـنجِ ویـران و            سرِ تو را به رویِ طشتی از طلا انداخت

فـقط نه حلقۀ زنجیر و خیـزران دیدیم            که رویِ چهـرۀ ما تازیانه جا انداخت

نـفـس بـده که بگـویم بر آتـشِ جـگـرم

تـوان بـده که بگـویم چه آمده به سـرم

به رویِ دست رسیـدم که تـار می‌بیـنم            هـنـوز دور و بـرم را غـبـار می‌بـیـنم

هنوز در نظرم مانـده شیبِ آن گـودال            هـنوز زخـمِ تو را بـی‌شُـمـار می‌بـیـنم

در ازدحامِ حرامی و سنگ و سرنیزه            سری بُریـده در آن گـیر و دار می‌بینم

برای فاتحه خواندن به جـسمِ بی‌جانت            به گرد گرد تو صد نیـزه دار می‌بیـنم

تو رفتی و زِ غمت قامتِ کمانم سوخت

فراق شعله شد و بی‌تو دودمانم سوخت

چگونه با تو بگویم چگونه خواهر رفت            تمام سویِ دو چشمم پس از برادر رفت

به جای آن همه تیـری که بر تنت آمد            لباس کهـنه و انگـشتـری مطهـر رفت

صدای حرمله می‌آمد و نوایِ طفلِ رباب            کنار نیزۀ طفـلش زِ هوش مـادر رفت

حرم در آتش و طفلی نفس نفس می‌زد            نگاهها پِیِ غارت به سمتِ دختر رفت

برای غـارت یک گـوشـوارۀ کـوچک            دو چشم رفت، گُلِ سر شکست، معجر رفت

جدا زِ مـونـس و یار و شـفـیـق آمـده‌ام

برای بـوسه به زخـمی عـمیـق آمـده‌ام

نقد و بررسی